جدول جو
جدول جو

معنی قلعه الجص - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه الجص
(قُ عَ تُرْ رو)
قلعه ای است در ناحیۀ ارجان (ارگان) فارس و در آن آثار بسیاری از ایرانیان وجود دارد و این قلعه ای است سخت محکم و استوار. (از معجم البلدان). قلعه ای است به ارجان نزدیک کازرون. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ اَ)
دهی است از دهستان بالا ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 67 هزارگزی شمال فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل. سکنۀ آن 6 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وراه آن مالرواست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تُ اَ یْ یو)
قلعه ای است محکم بر روی کوهی مشرف بر شط فرات و نزدیک آن پلی است بنام جسر منبج و از روی آن کاروانها از حران بسوی شام میروند و بین آن و منبج چهار فرسنگ فاصله است. (از معجم البلدان). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 206 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کرچمپبو بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 44 هزارگزی شمال باختر داران و 9 هزارگزی باختر راه ازنا به اصفهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است سکنۀ آن 349 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، سیب زمینی، کتیرا و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی و جاجیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ دِ)
این قلعه در بالای کوه کوچکی است در نزدیک ایک اصطهبانات. به سال 470 نظام الدین محمود شبانکاره از کوههای دور و نزدیک آب را بر آنجا آورد و حصار کشید و آنجا را دارالامان نامید. (جغرافیای غرب ایران ص 128)
لغت نامه دهخدا
(اُ جُ / اُ)
قلعه ای است در مدینه
لغت نامه دهخدا
(اَجْ جَ)
قلعه ای است در جوار قرطبۀ اندلس. (قاموس الاعلام) ، وکیل کردن کسی را، وکیل فرستادن، دانه بستن گیاه. (منتهی الارب) ، امضاء، بابچه شدن سباع. (تاج المصادر) ، وظیفه و راتبه مقرر کردن، گذاردن
لغت نامه دهخدا